، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

پست جدید

دوسال و دو ماه و اندی گذشت... جرات نمیکنم بیام پای لپتاپ، فوراً سر میرسی و میگی پاشو کار دارم، بعدم با اون انگشتهای کوچیکت روی صفحه تاچ کلیک میکنی تا کارهات رو انجام بدی... چند روز پیش یکی از همسایه ها زنگ زد و پرسید توی تراس ذغال داریم، یهو برق از چشام پرید؛ حرفشو قطع کردم و گفتم و محمدحسین ریخته تو حیاط؟! اونم جواب داد که فقط یه نگاه بندازید... منم از بالا که حیاط رو نگاه کردم یه صحنه به یادموندنی دیدم! هر ذغال رو که انداخته بودی چند تیکه شده بود و حسابی پخش زمین شده بودن، فقط چند دقیقه ازت غافل شده بودم با هم جارو رو برداشتیم و رفتیم ذغالها رو جمع کردیم و بعدم سیاهیها رو شستیم، خداییش خودت هم حسابی کمکم کردی... یه وقتهای...
9 خرداد 1394
1